حاء جیم

حاجی نیستم! من از حج، تنها هجی کردنش را می دانم
پنجشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۸ ق.ظ

اذن دخول محرم

 

به اذن خداوند و اذن رسول
به اذن علی و به اذن بتول

به اذن ملائک، به اذن حسن
به اذن حسین، آن شه بی کفن

سلامم به آن قلب های غمین
سلامم به آن اشکهای حزین

سلامم به ماتم، سلامم به آه
سلامم به آن شالهای سیاه

 

 

سلامم به مقتل به آن گریه ها
سلامم به گودال و آن خیمه ها

سلامم به لبخندهای کویر
سلامم به فرزندهای غدیر

سلامم به آن ناله های رباب
برای رسیدن به یک قطره آب

سلامم به طفلی که گشته سپر
پدر را؛ ولی خورده تیر سه پر

سلامم به حلقوم چاک علی
به آن خنده ی سوزناک علی

سلامم به آن تن، سلامم به سر
به آن گریه ی یک پدر بر پسر

سلامم به شبه رسول خدا
که جسمش شده، عضوهایش جدا

سلامم به دریا، سلامم به مشک
به لب های خشکیده، پرخون و اشک

سلامی کنم بر علمدار او
به سقای لب تشنه، سردار او

به دستان از هم جدا گشته اش
به غرق به خون، جسم آغشته اش

به قلب شکسته، به پشت خمیده
به آهش که تا آسمانها رسیده

سلامم به آن سر که گشته جدا
سلامم به آن تن که گشته رها

سلامم به لبهای خشک حسین
به آن تربت و خاک پاک حسین

سلامم به مادر، به آلاله ها
به آن واغریبا و آن ناله ها

سلامم به زینب، به آن خواهرش
به آن دختر مادر اطهرش

سلام ای سکینه، رقیه، رباب
کند داغتان این جگرها کباب

سلامم به قاسم، سلامم به حر
که شد متصل او به آن آب کر

سلامی کنم بر محرم مدام
صدا می کند بر تو با این کلام

الااهل عالم عزا شد به پا
عزای عزیز دل مصطفی

برای تسلای آن مادرش
بنوشید، از اشک چشم ترش

غریبم حسین جان، شهیدم حسین
حسین جان مظلوم و نور دو عین

 

شاعر: محمدعلی جعفری ندوشن (مجنون)



نوشته شده توسط جعفری ندوشن
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
آخرین نظرات

حاء جیم

حاجی نیستم! من از حج، تنها هجی کردنش را می دانم

اذن دخول محرم

پنجشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۸ ق.ظ

 

به اذن خداوند و اذن رسول
به اذن علی و به اذن بتول

به اذن ملائک، به اذن حسن
به اذن حسین، آن شه بی کفن

سلامم به آن قلب های غمین
سلامم به آن اشکهای حزین

سلامم به ماتم، سلامم به آه
سلامم به آن شالهای سیاه

 

 

سلامم به مقتل به آن گریه ها
سلامم به گودال و آن خیمه ها

سلامم به لبخندهای کویر
سلامم به فرزندهای غدیر

سلامم به آن ناله های رباب
برای رسیدن به یک قطره آب

سلامم به طفلی که گشته سپر
پدر را؛ ولی خورده تیر سه پر

سلامم به حلقوم چاک علی
به آن خنده ی سوزناک علی

سلامم به آن تن، سلامم به سر
به آن گریه ی یک پدر بر پسر

سلامم به شبه رسول خدا
که جسمش شده، عضوهایش جدا

سلامم به دریا، سلامم به مشک
به لب های خشکیده، پرخون و اشک

سلامی کنم بر علمدار او
به سقای لب تشنه، سردار او

به دستان از هم جدا گشته اش
به غرق به خون، جسم آغشته اش

به قلب شکسته، به پشت خمیده
به آهش که تا آسمانها رسیده

سلامم به آن سر که گشته جدا
سلامم به آن تن که گشته رها

سلامم به لبهای خشک حسین
به آن تربت و خاک پاک حسین

سلامم به مادر، به آلاله ها
به آن واغریبا و آن ناله ها

سلامم به زینب، به آن خواهرش
به آن دختر مادر اطهرش

سلام ای سکینه، رقیه، رباب
کند داغتان این جگرها کباب

سلامم به قاسم، سلامم به حر
که شد متصل او به آن آب کر

سلامی کنم بر محرم مدام
صدا می کند بر تو با این کلام

الااهل عالم عزا شد به پا
عزای عزیز دل مصطفی

برای تسلای آن مادرش
بنوشید، از اشک چشم ترش

غریبم حسین جان، شهیدم حسین
حسین جان مظلوم و نور دو عین

 

شاعر: محمدعلی جعفری ندوشن (مجنون)

۹۴/۰۷/۲۳ موافقین ۱ مخالفین ۰
جعفری ندوشن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی