حاء جیم

حاجی نیستم! من از حج، تنها هجی کردنش را می دانم
شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۵۶ ق.ظ

مورچه ها، مأموران خدا

جالب است که بدانیم و یا حداقل برای خود یادآوری کنیم که تمام حشرات و حیوانات، در صف لشکریان خدا قرار می گیرند و هرکجا خداوند اراده کند این حیوانات و جانوران، نقش مأموران الهی رو بازی می کنند مثل پشه ای که مأمور به کشتن نمرود میشه یا عصایی که مأمور میشه نقش یک اژدها رو بازی کنه و ... امروزه هم از این مأموریتها به جانوران داده میشه ولی خب کسی از اونها به عنوان مأموران خدا به حساب نمیاره، همه، اینها رو به حساب قانون طبیعت می گذارند مثل حمله دسته جمعی ملخ ها به مراتع و کشتزارها و یا ... که همه آنها یا ناشی از ناشکری مردمه یا پرداخت نکردن حقوق الهی و یا الله اعلم...

 

 

اما موضوع مورد نظر من مربوط به جانوری به نام مورچه است، مورچه ها هم از این نوع مأموریتها مستثنی نیستند. این طور هم نیست که همیشه این جانوران مأمور ویرانی و خراب کردن باشند گاهی هم مأموریت دارند که به کمک بشر بیایند.

 

تمام جانوران به زبان خود باهم گفتگو دارند و رابطه برقرار می کنند و کارها رو باهم هماهنگ می کنند به عنوان شاهد و نمونه، گفتگوی مورچه با حضرت سلیمان علیه السلام رو می تونم مثال بزنم:

حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِی النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ

﴿نمل/آیه ۱۸﴾

تا آنگاه که به وادى مورچگان رسیدند مورچه اى [به زبان خویش] گفت اى مورچگان به خانه‏ هایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال کنند.

 

و یا این داستان هم می تونه شاهد عرضم باشد:

روزی آیت الله مجتهدی از کوه خضر نبی در شهر قم، بعد از مناجات و دعا، به سمت خانه روانه شد از کوه که پایین آمد مورچه ای رو در لباس خود دید آنرا گرفت داخل یک دستمال کاغذی گذاشت و به همراه خود گفت باید این مورچه را به بالای کوه برگردانم. همراه ایشان تعجب کرد که یک مورچه ارزش اینقدر اذیت کردن خود ندارد که آیت الله جواب می دهند که این مورچه خانواده دارد و باید به خانواده اش ملحق کنم که منتظر او هستند!!

علمای ما اینگونه بوده اند و به کارهایی که به نظر ما به ظاهر بی ارزش بوده اند نیز بها می دادند. لازم به توضیح بیشتر است که عرض کنم آیت الله مجتهدی، همان شخصیتی هستند که در زمانیکه مقام معظم رهبری در قم مشغول تحصیل بودند و پدر بزرگوارشون در مشهد دچار عارضه ای در چشم خود می شوند، جهت مشورت به ایشان مراجعه می کنند و کسب تکلیف کنند که به تحصیل خود ادامه دهند یا اینکه جهت یاری و کمک به پدر، درس را رها کنند که ایشان توصیه می کنند به پدر خدمت کنند که دنیا و آخرت در این کار است. بی جهت نیست که ایشان هم اکنون مقام رهبری عالی مسلمانان رو برعهده دارند.

 

هدفم از نگاشتن این مطالب، نقل یک خاطره از خودم بود:

هفته گذشته، شبی خارج از منزل بودیم که بعد از مراجعت به منزل، متوجه جمع شدن تعدادی مورچه در وسط  اتاق شدم، کمی نزدیکتر که آمدم دیدم مورچه ها یک هزارپای زنده ای رو گرفته اند تا طعمه خود کنند. خیلی کم پیش میاد که مورچه ها یک موجود زنده رو بگیرند معمولا از اجساد مرده جانوران استفاده می کنند. آن شب در اتاق که اتاق خواب ما هم بود خدا به خانواده ام رحم کرد که اگر این مورچه ها نبودند ممکن بود چه اتفاقی برای ما بیفتد و خدا رو شکر کردیم که واقعا شایسته شکرگزاریست.

من و خانواده ام کمی فکر کردیم که دلیل این عنایت و رفع این خطر چی می تونه باشه که این مطلب به ذهنم آمد که من معمولا وقتی حمام یا سرویس بهداشتی هستم مورچه ای را ببینم از منطقه خطر که ممکنه آب آنها رو با خود ببرد دور می کنم و حتی اگر ببینم مورچه ای در آب گرفتار شده نجات می دهم و همسرم نیز مشابه همین را تایید کرد و گفت که کاری به کار مورچه ها ندارد. باتوجه به داستانی که نقل کردم مورچه ها دارای یک خانواده هستند و اینگونه خواستند برای خانواده من جبران کنند.

 

نتیجه اینکه:

 

هر نتیجه خوبی که نصیب انسانها شود از جانب خداست و هر نتیجه بدی که به انسانها برسد نتیجه اعمال خود ماست.

 

 

در پایان، قسمتی از خطبه 185 نهج البلاغه رو که در مورد مورچه است جهت مطالعه بیشتر خدمتتان آوردم امیدوارم که کمی تفکر کنیم:

 

……انْظُرُوا إِلَى الَّنمْلَةِ فِی صِغَرِ جُثَّتِهَا، وَلَطَافَةِ هَیْئَتِهَا، لاَ تَکَادُ تُنَالُ بِلَحْظِ الْبَصَرِ، وَلاَ بِمُسْتَدْرَکِ الْفِکَرِ، کَیْفَ دَبَّتْ عَلَى أَرْضِهَا، وَصَبَتْ عَلَى رِزْقِهَا، تَنْقُلُ الْحَبَّةَ إِلَى جُحْرِهَا، وَتُعِدُّهَا فِی مُسْتَقَرِّهَا. تَجْمَعُ فِی حَرِّهَا لِبَرْدِهَا، وَفِی وُرُودِهَا لِصَدَرِهَا مَکْفُولٌ بِرِزْقِهَا، مَرْزُوقَةٌ بِوِفْقِهَا لاَ یُغْفِلُهَا الْمَنَّانُ، وَلاَ یَحْرِمُهَا الدَّیَّانُ، وَلَوْ فِی الصَّفَاالْیَابِسِ، وَالْحَجَرِ الْجَامِسِ! وَلَوْ فَکَّرْتَ فِی مَجَارِی أُکْلِهَا، وَفِی عُلْوهَا وَسُفْلِهَا، وَمَا فِی الجَوْفِ مِنْ شَرَاسِیفِبط بَطْنِهَا، وَمَا فِی الرَّأسِ مِنْ عَیْنِهَا وَأُذُنِهَا، لَقَضَیْتَ مِنْ خَلْقِهَا عَجَباً، وَلَقِیتَ مِنْ وَصْفِهَا تَعَباً! فَتَعَالَى الَّذِی أَقَامَهَا عَلَى قَوَائِمِهَا، وَبَنَاهَا عَلَى دَعَائِمِهَا! لَمْ یَشْرَکْهُ فِی فِطْرَتِهَا فَاطِرٌ، وَلَمْ یُعِنْهُ عَلَى خَلْقِهَا قَادِرٌ. وَلَوْ ضَرَبْتَ فِی مَذَاهِبِ فِکْرِکَ لِتَبْلُغَ غَایَاتِهِ، مَا دَلَّتْکَ الدَّلاَلَةُ إِلاَّ عَلَى أَنَّ فَاطِرَ الَّنمْلَةِ هُوَ فَاطِرُ النَّخْلَةِ لِدَقِیقِ تَفْصِیلِ کُلِّ شَیْءٍ، وَغَامِضِ اخْتِلاَفِ کُلِّ حَیٍّ، وَمَا الْجَلِیلُ وَاللَّطِیفُ، وَالثَّقِیلُ والخَفِیفُ، وَالْقَوِیُّ وَالضَّعِیفُ، فِی خَلْقِهِ إِلاَّ سَوَاءٌ. {خلقة السماء والکون}….

…..به آن مورچه بنگرید،با جثه خرد و اندام نازکش،آنچنان خرد که نزدیک است ‏که به گوشه چشم دیده نشود و به نیروى اندیشه، آفرینشش به تصور درنیاید که‏ چگونه بر روى زمین می رود و روزى خود به دست می آورد و دانه به سوراخ می کشدو در انبار خود مهیا می دارد.در فصل گرما براى فصل سرماى خود دانه می اندوزد،وبه هنگام در آمدن،راه دوباره بازگشتن را به یاد دارد.خداوند روزیش را ضمانت کرده‏ و آنچه موافق حال اوست‏ به او عطا کرده است.دادار نعمت دهنده از او غافل نشده و ایزد پاداش دهنده محرومش نساخته است.هر چند،که بر روى سنگى خشک وسخت که بر آن هیچ نمی روید جاى داشته باشد،باز هم روزی ‏اش می ‏رسد.اگر در مجارى خوراک او در بالا و زیر و درون تن و اضلاع شکمش و چشمى و گوشى که‏ بر سر او نهاده شده بنگرى،از آفرینش او در شگفت‏ خواهى شد.و در توصیف آن به‏ رنج‏ خواهى افتاد. پس بزرگ است،خداوندى که مورچه را بر روى دست و پاهایش ‏برپاى داشت و بر ستونهاى بدنش قرار داد.در آفریدن آن هیچ آفریننده‏ اى با او شریک‏ نبود.و توانمندى یاریش ننموده است. اگر در عوالم اندیشه‏ ات به سیر و گشت پردازى و به نهایت رسى،به این امر رهنمون شوى که آفریننده مورچه همان آفریننده نخل خرماست.به سبب دقتها وظرافتهایى که هر چیزى را از چیز دیگرى جدا می ‏کند و پیچیدگى اختلاف هر موجود زنده با دیگرى:یکى درشت و کلان است و یکى نرم و لطیف،یکى سنگین است و یکى سبک،یکى نیرومند است و یکى ناتوان،در آفرینش همه یکسان‏ اند.خلقت ‏آسمان و هوا و بادها و آب یکى است…..



نوشته شده توسط جعفری ندوشن
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
آخرین نظرات

حاء جیم

حاجی نیستم! من از حج، تنها هجی کردنش را می دانم

مورچه ها، مأموران خدا

شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۵۶ ق.ظ

جالب است که بدانیم و یا حداقل برای خود یادآوری کنیم که تمام حشرات و حیوانات، در صف لشکریان خدا قرار می گیرند و هرکجا خداوند اراده کند این حیوانات و جانوران، نقش مأموران الهی رو بازی می کنند مثل پشه ای که مأمور به کشتن نمرود میشه یا عصایی که مأمور میشه نقش یک اژدها رو بازی کنه و ... امروزه هم از این مأموریتها به جانوران داده میشه ولی خب کسی از اونها به عنوان مأموران خدا به حساب نمیاره، همه، اینها رو به حساب قانون طبیعت می گذارند مثل حمله دسته جمعی ملخ ها به مراتع و کشتزارها و یا ... که همه آنها یا ناشی از ناشکری مردمه یا پرداخت نکردن حقوق الهی و یا الله اعلم...

 

 

اما موضوع مورد نظر من مربوط به جانوری به نام مورچه است، مورچه ها هم از این نوع مأموریتها مستثنی نیستند. این طور هم نیست که همیشه این جانوران مأمور ویرانی و خراب کردن باشند گاهی هم مأموریت دارند که به کمک بشر بیایند.

 

تمام جانوران به زبان خود باهم گفتگو دارند و رابطه برقرار می کنند و کارها رو باهم هماهنگ می کنند به عنوان شاهد و نمونه، گفتگوی مورچه با حضرت سلیمان علیه السلام رو می تونم مثال بزنم:

حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِی النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ

﴿نمل/آیه ۱۸﴾

تا آنگاه که به وادى مورچگان رسیدند مورچه اى [به زبان خویش] گفت اى مورچگان به خانه‏ هایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال کنند.

 

و یا این داستان هم می تونه شاهد عرضم باشد:

روزی آیت الله مجتهدی از کوه خضر نبی در شهر قم، بعد از مناجات و دعا، به سمت خانه روانه شد از کوه که پایین آمد مورچه ای رو در لباس خود دید آنرا گرفت داخل یک دستمال کاغذی گذاشت و به همراه خود گفت باید این مورچه را به بالای کوه برگردانم. همراه ایشان تعجب کرد که یک مورچه ارزش اینقدر اذیت کردن خود ندارد که آیت الله جواب می دهند که این مورچه خانواده دارد و باید به خانواده اش ملحق کنم که منتظر او هستند!!

علمای ما اینگونه بوده اند و به کارهایی که به نظر ما به ظاهر بی ارزش بوده اند نیز بها می دادند. لازم به توضیح بیشتر است که عرض کنم آیت الله مجتهدی، همان شخصیتی هستند که در زمانیکه مقام معظم رهبری در قم مشغول تحصیل بودند و پدر بزرگوارشون در مشهد دچار عارضه ای در چشم خود می شوند، جهت مشورت به ایشان مراجعه می کنند و کسب تکلیف کنند که به تحصیل خود ادامه دهند یا اینکه جهت یاری و کمک به پدر، درس را رها کنند که ایشان توصیه می کنند به پدر خدمت کنند که دنیا و آخرت در این کار است. بی جهت نیست که ایشان هم اکنون مقام رهبری عالی مسلمانان رو برعهده دارند.

 

هدفم از نگاشتن این مطالب، نقل یک خاطره از خودم بود:

هفته گذشته، شبی خارج از منزل بودیم که بعد از مراجعت به منزل، متوجه جمع شدن تعدادی مورچه در وسط  اتاق شدم، کمی نزدیکتر که آمدم دیدم مورچه ها یک هزارپای زنده ای رو گرفته اند تا طعمه خود کنند. خیلی کم پیش میاد که مورچه ها یک موجود زنده رو بگیرند معمولا از اجساد مرده جانوران استفاده می کنند. آن شب در اتاق که اتاق خواب ما هم بود خدا به خانواده ام رحم کرد که اگر این مورچه ها نبودند ممکن بود چه اتفاقی برای ما بیفتد و خدا رو شکر کردیم که واقعا شایسته شکرگزاریست.

من و خانواده ام کمی فکر کردیم که دلیل این عنایت و رفع این خطر چی می تونه باشه که این مطلب به ذهنم آمد که من معمولا وقتی حمام یا سرویس بهداشتی هستم مورچه ای را ببینم از منطقه خطر که ممکنه آب آنها رو با خود ببرد دور می کنم و حتی اگر ببینم مورچه ای در آب گرفتار شده نجات می دهم و همسرم نیز مشابه همین را تایید کرد و گفت که کاری به کار مورچه ها ندارد. باتوجه به داستانی که نقل کردم مورچه ها دارای یک خانواده هستند و اینگونه خواستند برای خانواده من جبران کنند.

 

نتیجه اینکه:

 

هر نتیجه خوبی که نصیب انسانها شود از جانب خداست و هر نتیجه بدی که به انسانها برسد نتیجه اعمال خود ماست.

 

 

در پایان، قسمتی از خطبه 185 نهج البلاغه رو که در مورد مورچه است جهت مطالعه بیشتر خدمتتان آوردم امیدوارم که کمی تفکر کنیم:

 

……انْظُرُوا إِلَى الَّنمْلَةِ فِی صِغَرِ جُثَّتِهَا، وَلَطَافَةِ هَیْئَتِهَا، لاَ تَکَادُ تُنَالُ بِلَحْظِ الْبَصَرِ، وَلاَ بِمُسْتَدْرَکِ الْفِکَرِ، کَیْفَ دَبَّتْ عَلَى أَرْضِهَا، وَصَبَتْ عَلَى رِزْقِهَا، تَنْقُلُ الْحَبَّةَ إِلَى جُحْرِهَا، وَتُعِدُّهَا فِی مُسْتَقَرِّهَا. تَجْمَعُ فِی حَرِّهَا لِبَرْدِهَا، وَفِی وُرُودِهَا لِصَدَرِهَا مَکْفُولٌ بِرِزْقِهَا، مَرْزُوقَةٌ بِوِفْقِهَا لاَ یُغْفِلُهَا الْمَنَّانُ، وَلاَ یَحْرِمُهَا الدَّیَّانُ، وَلَوْ فِی الصَّفَاالْیَابِسِ، وَالْحَجَرِ الْجَامِسِ! وَلَوْ فَکَّرْتَ فِی مَجَارِی أُکْلِهَا، وَفِی عُلْوهَا وَسُفْلِهَا، وَمَا فِی الجَوْفِ مِنْ شَرَاسِیفِبط بَطْنِهَا، وَمَا فِی الرَّأسِ مِنْ عَیْنِهَا وَأُذُنِهَا، لَقَضَیْتَ مِنْ خَلْقِهَا عَجَباً، وَلَقِیتَ مِنْ وَصْفِهَا تَعَباً! فَتَعَالَى الَّذِی أَقَامَهَا عَلَى قَوَائِمِهَا، وَبَنَاهَا عَلَى دَعَائِمِهَا! لَمْ یَشْرَکْهُ فِی فِطْرَتِهَا فَاطِرٌ، وَلَمْ یُعِنْهُ عَلَى خَلْقِهَا قَادِرٌ. وَلَوْ ضَرَبْتَ فِی مَذَاهِبِ فِکْرِکَ لِتَبْلُغَ غَایَاتِهِ، مَا دَلَّتْکَ الدَّلاَلَةُ إِلاَّ عَلَى أَنَّ فَاطِرَ الَّنمْلَةِ هُوَ فَاطِرُ النَّخْلَةِ لِدَقِیقِ تَفْصِیلِ کُلِّ شَیْءٍ، وَغَامِضِ اخْتِلاَفِ کُلِّ حَیٍّ، وَمَا الْجَلِیلُ وَاللَّطِیفُ، وَالثَّقِیلُ والخَفِیفُ، وَالْقَوِیُّ وَالضَّعِیفُ، فِی خَلْقِهِ إِلاَّ سَوَاءٌ. {خلقة السماء والکون}….

…..به آن مورچه بنگرید،با جثه خرد و اندام نازکش،آنچنان خرد که نزدیک است ‏که به گوشه چشم دیده نشود و به نیروى اندیشه، آفرینشش به تصور درنیاید که‏ چگونه بر روى زمین می رود و روزى خود به دست می آورد و دانه به سوراخ می کشدو در انبار خود مهیا می دارد.در فصل گرما براى فصل سرماى خود دانه می اندوزد،وبه هنگام در آمدن،راه دوباره بازگشتن را به یاد دارد.خداوند روزیش را ضمانت کرده‏ و آنچه موافق حال اوست‏ به او عطا کرده است.دادار نعمت دهنده از او غافل نشده و ایزد پاداش دهنده محرومش نساخته است.هر چند،که بر روى سنگى خشک وسخت که بر آن هیچ نمی روید جاى داشته باشد،باز هم روزی ‏اش می ‏رسد.اگر در مجارى خوراک او در بالا و زیر و درون تن و اضلاع شکمش و چشمى و گوشى که‏ بر سر او نهاده شده بنگرى،از آفرینش او در شگفت‏ خواهى شد.و در توصیف آن به‏ رنج‏ خواهى افتاد. پس بزرگ است،خداوندى که مورچه را بر روى دست و پاهایش ‏برپاى داشت و بر ستونهاى بدنش قرار داد.در آفریدن آن هیچ آفریننده‏ اى با او شریک‏ نبود.و توانمندى یاریش ننموده است. اگر در عوالم اندیشه‏ ات به سیر و گشت پردازى و به نهایت رسى،به این امر رهنمون شوى که آفریننده مورچه همان آفریننده نخل خرماست.به سبب دقتها وظرافتهایى که هر چیزى را از چیز دیگرى جدا می ‏کند و پیچیدگى اختلاف هر موجود زنده با دیگرى:یکى درشت و کلان است و یکى نرم و لطیف،یکى سنگین است و یکى سبک،یکى نیرومند است و یکى ناتوان،در آفرینش همه یکسان‏ اند.خلقت ‏آسمان و هوا و بادها و آب یکى است…..

۹۲/۰۷/۰۶ موافقین ۳ مخالفین ۰
جعفری ندوشن

خاطره

مورچه

خلقت

نظرات  (۴)

۰۶ مهر ۹۲ ، ۱۱:۴۱ در راه مانــــده...
جالب بود!
اینکه ادم به شخصه خودش به این حکمتها برسه ، خوبه...


پاسخ:
تشکر خدا روزی ما هم بکنه
۰۶ مهر ۹۲ ، ۲۳:۲۰ حاج سالار
حاجی یه روزم اون مروچه ها داخل قبر میان سر وقت ماها 
باز خوبه اون موقع مردیم....

پاسخ:
خدا اون روز به ما رحم کنه البته نه از دست مورچه ها!!
خیلی جالب بود مخصوصا مطلبی که از نهج البلاغه انتخاب شده بود. ضمن این که ارائه این مطلب و نتیجه گیری شما باعث میشه خوننده ذهنش به سمت اثر و نتیجه عملش در زندگی روزمره معطوف بشه و این بیت هم تناسب داره با موضوع:
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
پاسخ:
نظر لطفته سیدجان! بازم منتظر پیشنهادات و نظرات سازنده ات هستم
موفق باشی
۲۸ مهر ۹۲ ، ۲۳:۵۹ مرضیه جعفری
خیلی جالب بود
پاسخ:
سلام ممنونم همشهری گرامی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی