کام شما با چی شیرین می شود؟!
تا به حال برای شما سوال شده که چرا هر اتفاق ناگواری در دنیای بعضی مردم می افتد به چشم بچه حزب اللهیها و بسیجیها می بینند؟! چرا بعضیها نگاه بدی به این دسته از افراد دارند؟! این سوال برای من که پیش آمده و کمی هم روی این موضوع فکر کردم.
هرچند عملکرد بعضی بسیجی نماها باعث بدبین شدن بعضی مردم شده و یا تبلیغات ضدانقلاب هم بی تاثیر نبوده ولی به نظر من اینها، همه دلایل نیست. من از یک زاویه دیگری روی این مسئله فکر کردم و صدالبته که نظر و عقیده من است و ممکن است اشتباه باشد. البته آنچه لازم به توضیح است اینکه: منظور از بسیج، یک فرد بسیجی نیست بلکه مجموعه بسیج و همچنین مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی یک جمعیت با تفکر ضدبسیجی مورد نظر من است.
به عنوان مثال در همین انتخابات ریاست جمهوری اخیر که چه جوی علیه آقای دکتر جلیلی ایجاد شده بود که همه شما کم و بیش در جریان هستید. بذارید تمام این جوهایی که ایجاد شده بود رو در قالب این طنز که در همان ایام بعد از انتخابات مطرح شد بیان کنم که می گفتند: از بس صلوات جلیل فرستادید که فضا روحانی شد!
و یا حتی شنیده می شد که بعضیها که تاکنون رای نداده اند به خاطر ترس از رأی آوردن آقای جلیلی در انتخابات شرکت کردند و به آقای روحانی رای دادند. بحث من اصلا سر این موضوع نیست که چرا آقای جلیلی رای نیاورد! من اعتقاد دارم که دعای امام و رهبرم، مستجاب شده است که فرمود ان شاء الله آن کس که خدا به دل مردم می اندازد رئیس جمهور شود و به نظرم این انتخاب مردم به نفع نظام شد بنا به دلایل مختلفی که یکی از این دلایل، پاک شدن لکه ننگ تقلب در انتخابات در نظام جمهوری اسلامی ایران به اعتراف دوست و دشمن است.
بذارید با همین مثال، ادامه بدم مگر آقای جلیلی چه کرده بود که این جو علیه ایشان ایجاد شده بود؟! غیر از این بود که ایشون دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند و در مذاکرات 1 + 5، نماینده رهبری و نظام و ایران بودند و تنها خبری که از ایشان بین مردم منتشر می شد همین اخبار مذاکرات هسته ای بود خلاصه کلام اینکه مردم تا همین حد، کم و بیش ایشان رو می شناختند. آیا غیر از این بود که ایشان به عنوان یک فرد بسیجی و حزب اللهی بین مردم تبلیغ می شد؟!
من ایام انتخابات و بعد از آن، ان شاء الله قسمت و روزی شما شود، مکه مکرمه بودم، هنگام برگشت، از تهران به قم، 4 نفر بودیم که با یک سمند بر می گشتیم که بین راه بحث انتخابات بود یک سید روحانی هم همراه ما بود که می گفت به آقای روحانی با کمال افتخار رأی داده اما در توصیف آقای جلیلی می گفت ایشان فردی بسیار باتقواست و حتی گفت که 80 درصد بودجه ای که به دستگاهش داده بودند رو برگردانده و گفته بوده این بودجه زیاده در جای بهتری صرف بشه اما با این حال به آقای روحانی رأی داده!
برگردم به بحث اصلیم، این مصداق و مثال رو آوردم که به این بحث برسم که چرا نگاه مردم به بسیجیها اینگونه است؟! چرا هر مشکلی در زندگی یا معیشت یا اجتماع یا .... پیش می آید از چشم بسیجیها و حزب اللهیها دیده می شود؟! مگر بسیجیها چه میخواهند و چه می کنند؟! البته قبلا عرض کردم که منظور من از عملکرد منفی و نسنجیده این قشر نیست چون دید همه مردم به خاطر این مسئله نیست!
به طور خلاصه عرض کنم که بسیجیها هرکجا احساس کنند که نظام، ولایت، انقلاب نیاز به کاری دارد در صحنه حاضر می شوند تا حصول نتیجه، تکلیف خود را انجام دهند و این عملکرد را بارها از بعد از انقلاب تاکنون شاهد بوده ایم که هرکجا کاری بر زمین مانده، همین بسیجیها برداشته اند و به سرانجام رسانده اند!
بذارید از زاویه دید خودم به چرایی این برخورد بعضی مردم با بسیج بپردازم. بسیج و بسیجی، در دو راهی آخرت و دنیا، آخرت رو بر دنیا ترجیح می دهند و انتخاب می کنند چون به این عقیده رسیده اند که دنیا جای ماندن نیست و سرای باقی آخرت است و از طرفی دینی از طرف شهدا و انقلاب و ولایت، بر گردن خود احساس می کنند که در صدد ادای آن دین می کوشند از طرف دیگر همه ما انسانها دارای نفس اماره که به بدیها امر می کند و لوامه به نام وجدان هستیم. از ویژگیهای نفس اماره این است که خواستار عافیت و راحتی و آسایش است و با هرچه مانع این خواسته شود مخالفت می کند و حتی با آن درگیر می شود.
از طرفی انسانها، موجوداتی توجیه گر هستند، یعنی سعی می کنند خطاها و اشتباهات خود را یا گردن دیگری بیندازند یا اینکه عوامل دیگری را دخیل بدانند مگر اینکه آن فرد خداترس و باتقوا باشد که خطای خود را بپذیرد. این روحیه توجیه گری از خصوصیات نفس اماره است برای خلاص کردن خود از بار مسئولیت و تکلیف! از طرف دیگر همیشه همه خواسته های این نفس، برآورده نمی شود! بعضی مردم امکانات آنچنانی می خواهند، خواستار پول و مال و قدرت و .... هستند به طور خلاصه به دنبال دنیای راحت می گردند و این از خواسته های نفس است. البته دنیا داشتن مذموم نیست، دل سپردن و غافل شدن از تکلیف و آخرت مذموم است که معمولا چشم پوشی از زینت و زیباییهای دنیا، تقوا میخواهد.
بذارید آنچه میخواهم در زیر خلاصه کنم و نتیجه گیری:
1. مردم از نظر تقوا، دو دسته اند یا اهل تقوا (یا باتقواهستند یا سعی می کنند تقوا را رعایت کنند) یا اهل بی تقوایی که در قید و بند پرهیزگاری نیستند.
2.نفس انسان، راحت طلب است.
3. انسانها، توجیه گر هستند.
4. رسیدن به همه خواسته های نفس، امکان پذیر نیست.
به نظر من، افرادی که کنترل نفس ندارند و به دنبال دنیای راحتی می گردند و از طرفی چون به همه این خواسته ها نمی رسند، این نفس، درصدد توجیه گری بر می آید و سعی بر این دارد که تقصیرات را به گردن دیگران بیندازد. خب چه کسانی ممکن است مانع رسیدن آنها به دنیای مطلوبشان شده باشند؟! افراد یا مجموعه ای که در یک کشور و یک نظام، که به دنبال انجام تکلیف تا حصول نتیجه است و آخرت را بر دنیای خود ترجیح داده اند. افرادی که تمایلی به زندگی ذلیلانه زیر یوغ استکبار را ندارند و در عمل هم، فریاد هیات من الذله سر می دهند و نتیجه این تکلیف گرایی، انواع و اقسام تحریمهاست و از طرفی این کاملا بر خلاف خواسته نفس راحت طلب بعضی از مردم است که دنیای بدون دغدغه ای رو جستجو می کنند و تأمین نشدن خواسته های نفس خود را از چشم بسیجی و حزب اللهی می بینند.
سوال آخر اینکه:
کام شما با چی شیرین می شود؟! دنیا یا آخرت؟!
پ . ن: ببخشید که من هنوز عادت نکرده ام مطالب رو خلاصه تر و گویاتر بنویسم. اخلاقم اینه که فی البداهه بنویسم بدون اینکه زیاد ویرایش و یا ته و بالا کنم مطالب رو.
نفرین بر آن محرم نامحرم
که زهر جفا را نه در جام تو
که در کام ما ریخت
شهادت جواد الائمه بر شما تسلیت باد...
▌║█║YA HOO 110©sajjadabdi ▌║█║