یادش بخیر اون زمونا!
هفته دفاع مقدس است و بهانه خوبیه واسه یاد ایام گذشته...
یادش بخیر اون زمونا! زمونای جنگ، کودکی 9 ساله بودم که جنگ تموم شد در شهرمون هیچی از جنگ نمی فهمیدیم برعکس شهرهای دیگه که بمباران میشد، دارالعباده یزد جزء اون شهرهایی بود که هواپیماهای عراقی رو به خودش ندید معروف بود که به طنز می گفتند یه نقشه ایران روی میز صدام هستش که وسطش (روی شهر یزد) یه پونس زده و دستور میده به این شهر و اون شهرها حمله هوایی بشه ولی دیگه چشمش استان یزد رو نمی دیده!!
البته6 یا 7 ساله که بودم هواپیماهایی که بر فراز شهرمون پرواز می کردند به یاد دارم ولی اینکه ایرانی بودن یا عراقی دیگه سر در نمی آوردم. البته اینم باید متذکر بشم که شهر ما 120 کیلومتر با مرکز استان فاصله داره! نزدیک باتلاق گاوخونی هستش.
تنها چیزی که شهرمون رو به حال و هوای جبهه می برد زمانی بود که شهدا می آوردن یادمه شعار می دادن: این گل پرپر از کجا آمده؟! از سفر کرببلا آمده!
یه حس عجیبی داشتم اون لحظه ها! یه احساس و انس عجیبی با شهدا داشتم هر شهیدی که می آوردن یک عکسی که ازش توزیع می کردن رو می گرفتم می آوردم روی شیشه اتاق حال منزلمون می چسبوندم البته نه یکی و دوتا! من به یاد ندارم شهیدی بیارن و عکسی از این شهید نداشته باشم.
همینجا یادی هم بکنم از دایی شهیدم، استوار یکم شهید یحیی جعفری، محل عروجش سوسنگرد، شهریور سال 61 بود من دو ساله بودم که ایشون شهید شدن. من چیزی از ایشون به یاد ندارم ولی به نقل از ایشون شنیدم که علاقه داشته من خلبان بشم برادران بزرگترم هم ناخدا و فرمانده نیروی زمینی :)
دایی شهیدم اولین شهیدی بود که در شهرمون دفن شد البته دومین شهید شهرمون محسوب میشه چون شهید حیدرعلی نظری، بدنش رو بعدا به شهرمون منتقل کردند. مدرسه راهنمایی که محل تحصیلم بود به اسم همین شهید نظری بود.
همچنین نیز یادی بکنم از پسرخاله های مادرم که شهید شدند، محمدرضا سالاری که یک سرباز وظیفه بوده و یدالله جعفری که در کربلای 4 شهید شد همچنین سایر شهدای دفاع مقدس و به خصوص امام شهدا. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مرده آن است که نصیبی از حیات طیبه شهدا ندارد (شهید مرتضی آوینی)
حالا که چاره ای جز مردن نیست و روزی فرا خواهد رسید که باید بار گذاشت و گذشت از خداوند میخواهم توفیق شهادت در راه خودش رو خالصانه نصیبم کند. آمین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
خاطرات جنگ رو دوست دارم! برعکس پدر من که بودن تو جبهه اما هیچ وقت برامون تعریف نمیکنن....
به سن ما که نمیرسه.....
امروز برای شهدا وقت نداریم
ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم
با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است
ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم....
یاعلی